کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حجله
فرهنگ فارسی معین
(حِ لِ) [ ع . حجلة ] (اِ.) اتاق آراسته و مزین برای عروس و داماد در شب اول عروسی .
-
جستوجو در متن
-
گردک
فرهنگ فارسی معین
(گِ دَ) 1 - (اِمصغ .) مصغر گرد به معنی خیمة کوچک . 2 - (اِ.) حجلة عروس .
-
پرده
فرهنگ فارسی معین
(پَ دِ) (اِ.) 1 - پوشش ، حجاب . 2 - پارچه ای که بر پنجره بیاویزند. 3 - نوا، گاه . 4 - هر یک از بخش های نمایش که با افتادن پرده ، صحنه عوض می شود. 5 - مجازاً آن چه که مانع خوب دیدن یا شنیدن می شود. 6 - لایة نازکی از بافت ها که سطح اندام را می پوشاند....
-
گربه
فرهنگ فارسی معین
(گُ بِ) [ په . ] (اِ.) حیوانی است پستان دار و گوشت خوار از تیرة گربه سانان ، دارای جثه ای نسبتاً کوچک ، سرِ گرد، سبیل های حساس ، گوش های راست و متحرک و پنجه ها و دندان هایی تیز. این حیوان به بی صفتی و نمک نشناسی معروف است . ؛ ~را دم حجله کشتن کنای...