کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حجاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حجاب
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پرده ، ستبر. 2 - نقابی که زنان چهرة خود بدان پوشانند، روبند، برقع . 3 - چادری که زنان سرتاپای خود را بدان پوشانند.
-
حجاب
فرهنگ فارسی معین
(حُ جّ) [ ع . ] (اِ.) جِ حاجب ؛ پرده داران .
-
جستوجو در متن
-
پرس
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) پرده ، حجاب .
-
احتجاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) در پرده شدن ، در حجاب شدن .
-
حجب
فرهنگ فارسی معین
(حُ جُ) [ ع . ] (اِ.) جِ حجاب ؛ پرده ها.
-
شرود
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - رمیدن . 2 - طلب حق باشد به خلاص از آفات و حجاب و بی قراری اندر آن که همة بلاهای طالب از حجاب افتد.
-
پردگی گشتن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دِ. گَ تَ)(مص ل .)در حجاب شدن ، پنهان شدن .
-
روباز
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - بی حجاب . 2 - آن چه که بالای آن باز و گشاد باشد: کالسکة روباز.
-
ستر
فرهنگ فارسی معین
(س تْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پوشش ، حجاب . 2 - پرده .
-
پوشش
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ) (اِمص .) 1 - پوشیدن . 2 - جامه ، لباس . 3 - پرده ، حجاب . 4 - سقف خانه .
-
جهار
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آشکار کردن . 2 - بلند کردن آواز. 3 - کسی را رویارو و بی حجاب دیدن . 4 - جنگ تن به تن کردن . 5 - آشکارا.
-
دیافراگم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - سوراخ جلو دوربین عکاسی که کوچک و بزرگ می شود، میان بند (فره ). 2 - حجاب حاجز، پردة دل ، پردة بین دو سوراخ بینی .
-
پیچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِ.) 1 - نوعی روبند بافته شده از موی یال و دم اسب به رنگ سیاه که زنان بر چهره می زنند، نقاب ، حجاب . 2 - گیس عاریه . 3 - سایبان بالای در.
-
رین
فرهنگ فارسی معین
(رَ یا رِ) [ ع . ] 1 - (اِ.) چرک ، ریم . 2 - زنگ . 3 - حجابی است بر دل که کشف آن جز به ایمان نبود و آن حجاب کفر و ضلالت است . 3 - (مص ل .) غالب شدن گناه بر دل .