کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حبه
فرهنگ فارسی معین
(حَ بِّ) [ ع . حبة ] (اِ.) 1 - یک دانه ، یک حب . ج . حبات . 2 - مقدار کم ، اندکی . 3 - یک ششمِ دانگ .
-
واژههای همآوا
-
هبت
فرهنگ فارسی معین
(هِ بَ) ( ~.) [ ع . هبة ] (اِمص .) انعام ، عطا.
-
هبط
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فرود آوردن چیزی . 2 - فرود آمدن از مقام و منزلت ، سقوط کردن .
-
جستوجو در متن
-
حبوب
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (اِ.) جِ حبه و حب .
-
غژم
فرهنگ فارسی معین
(غُ) (اِ.) هر دانة میوة انگور که به خوشه متصل است ، یک عدد از میوة انگور که به خوشه متصل است ، یک حبه انگور؛ غژمه ، حبه ، گله ، غجمه نیز گویند.
-
جوجادو
فرهنگ فارسی معین
(جَ یا جُ) (اِمر.) حبه ای است شبیه به جو و باریک تر و درازتر از آن .
-
غژب
فرهنگ فارسی معین
(غُ) (اِ.) 1 - حبة انگور. 2 - هستة انگور.
-
قندپهلو
فرهنگ فارسی معین
(قَ. پَ) [ معر - فا. ] (ص مر.) استکان چایی که در کنارش ق ن د حبه بگذارند.
-
چای
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مأخوذ از چینی ، درختی است کوچک دارای برگ های سبز و دندانه دار. گل هایش سفید و معطر در جاهای معتدل و مرطوب می روید. برگ هایش را هر سال می چینند و در ماشین های مخصوص تخمیر و خشک می کنند و سپس آن را دم کرده و مصرف می کنند. ؛ ~ قندپهلو (دیشلمه ) چ...