کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حامي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حامی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) نگهبانی کننده ، حمایت کننده .
-
جستوجو در متن
-
هوادار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) طرفدار، حامی .
-
خفیر
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (ص .) نگهبان ، حامی .
-
اندخس
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) (ص .) پشت و پناه ، حامی .
-
پشت داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) 1 - همت داشتن . پشتکار داشتن . 2 - حامی داشتن ، پشتوانه داشتن .
-
واقی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) 1 - نگاه دارنده ، حافظ . 2 - حامی .
-
هواخواه
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص فا.)1 - مشتاق ، آرزومند. 2 - حامی ، طرفدار.
-
پناه
فرهنگ فارسی معین
(پَ) [ په . ] 1 - (اِ.) حفظ ، حمایت ، امان . 2 - پناهگاه ، جای استوار. 3 - (ص .) حامی ، نگاهدار.
-
پارتی
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - دسته ، گروه . 2 - قسمت ، بخش . 3 - حامی ، طرفدار. 4 - جشن ، مهمانی . 5 - محموله ، بار.
-
دافع
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - دفع کننده ، دورکننده . 2 - حامی . ج . دافعون .
-
طرفدار
فرهنگ فارسی معین
(طَ رَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - جانب دار، حامی . 2 - سرحددار.
-
اتالیق
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ تر. ] (اِ.) 1 - شوهر مادر، قائم مقام پدر. 2 - لالا، لله ، مؤدب . 3 - نگهبان ، حامی ، حافظ . 4 - منصبی در عهد صفویه .
-
گوشدار
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) = گوش دارنده : 1 - دارای گوش ، دارندة گوش ، دارای آلت شنوایی . 2 - شنونده ، سامع . 3 - آن که استراق سمع کند. 4 - متوجه ، مراقب . 5 - محافظت کننده ، نگهبان ، حامی ، حمایت کننده .