کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حامله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حامله
فرهنگ فارسی معین
(مِ لِ) [ ع . حاملة ] (اِفا.) مؤنث حامل . آبستن ، زن باردار.
-
جستوجو در متن
-
آبستن کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) حامله کردن ، باردار کردن .
-
باردار
فرهنگ فارسی معین
(اِفا.) 1 - میوه دار. 2 - آبستن ، حامله .
-
ویار
فرهنگ فارسی معین
(وِ) (اِ.) (عا.) میل شدید زنان حامله به بعضی از خوردنی ها.
-
آبستن
فرهنگ فارسی معین
(بِ تَ) (ص .) = آبستان : 1 - حامله ، باردار. 2 - پنهان ، پوشیده . ؛~شب ~ است (کن .) وقوع حوادث تازه محتمل است .
-
نک و نال
فرهنگ فارسی معین
(نِ کُ) (اِمر.) (عا.) 1 - ناله و زاری ، شکوه و شکایت . 2 - اظهار درد زن حامله در موقع نزدیکی زایمان .
-
مریم
فرهنگ فارسی معین
(مَ یَ) 1 - گیاهی است زینتی از تیرة نرگسی ها. این گیاه علفی و دارای گل های سفید زیبایی است که دارای عطر مطبوعی می باشد. اصل این گیاه را از ایران می دانند. 2 - مریم عذرا مادر حضرت عیسی (ع ) دختر عمران که در هجده سالگی روح القدس بر او ظاهر شد و مریم عی...