کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاضریفروشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حاضری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) غذای (مص ل .) مختصر، غذایی که احتیاج به پخت وپز ندارد.
-
آدم فروشی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . فُ) (حامص .) 1 - عمل آدم فروش اعم از سپردن و فروختن آدم ها به دست دیگران جهت منافع یا درآمد. 2 - کنایه از جاسوسی کردن .
-
شیرینی فروشی
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) مغازة قنادی ، دکان فروش شیرینی .
-
عمده فروشی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . فُ) [ ع - فا. ] (حامص .) فروش کالا به صورت کلی . مق خرده فروشی .
-
کتاب فروشی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . فُ) [ ع - فا. ] 1 - (حامص .) شغل و عمل فروش کتاب . 2 - (اِ مر.) دکان و مغازة فروش کتاب .
-
کم فروشی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) تقلب در وزن جنس هنگام فروختن .
-
گل فروشی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . فُ) (اِ.) 1 - عمل فروختن گل . 2 - فروشگاهی که در آن گل می فروشند.