کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاصل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاصل
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - به دست آمده . 2 - نتیجه ، ثمره . 3 - نفع سود. 4 - مالیات ، خراج . 5 - باقی مانده . ؛~ ضرب نتیجه ای که از عمل ضرب کردن عددی در عدد دیگر به دست آید. ؛~ مصدر کلماتی که دال بر معنی مصدر باشند ولی از فعل مشتق نباشند. مانند: نی...
-
جستوجو در متن
-
محصول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - حاصل شده ، به دست آمده . 2 - حاصل زراعت و مانند آن .
-
بهره
فرهنگ فارسی معین
(بَ رِ) [ په . ] ( اِ.)1 - نصیب ، قسمت . 2 - سود، نفع . 3 - حاصل ، محصول . 4 - حاصل قست .
-
هکری
فرهنگ فارسی معین
(هُ) (اِ.) زراعتی که با آب باران حاصل دهد، دیم .
-
فرآوردن
فرهنگ فارسی معین
(فَ وَ یا وُ دَ) (مص م .) حاصل کردن ، به دست آوردن .
-
گری
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (پس .) در ترکیب با بعضی واژه ها، معنای حاصل مصدری می دهد. مانند: دادگری .
-
اکسیداسیون
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر. ] (اِ.) هر جسمی که از ترکیب شبه فلز با اکسیژن حاصل شود.
-
امحال
فرهنگ فارسی معین
( اِ) ~ع . ~ (مص ل .) 1 - قحطی و خشکسالی شدن . 2 - بی حاصل شدن .
-
بدست شدن
فرهنگ فارسی معین
(بِ دَ. شُ دَ) (مص ل .) بدست آمدن ، حاصل شدن .
-
پیدا آمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ دَ) (مص ل .) 1 - ظاهر شدن . 2 - حاصل شدن .
-
تجارتخانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) جایی که در آن به کارهای بازرگانی بپردازند و درآمد حاصل کنند.
-
ثمر
فرهنگ فارسی معین
(ثَ مَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - میوه ، بار. 2 - حاصل ، نتیجه .
-
نابکار
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ص .) 1 - بدکردار، بدکار. 2 - بی حاصل ، بی فایده .
-
نقش بر آب
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) هر کار بیهوده و بی حاصل .