کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاشية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حاشیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . حاشیة ] (اِ.) 1 - کناره ، کناره لباس ، ناحیه و غیره . 2 - شرحی که بر کنارة رساله یا کتاب نویسند. 3 - اطرافیان از اهل و عیال و خدمتگزاران . 4 - مصاحبان ، همدمان .
-
حاشیه رفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) از موضوع اصلی خارج شدن .
-
حاشیه نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ ع - فا. ] (اِفا.) 1 - آن که در فعالیت گروهی شرکت نمی کند. 2 - آن که در حاشیه شهر سکونت دارد. 3 - کسی که در کنار مجلس نشیند.
-
جستوجو در متن
-
کران
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) طرف ، کنار، حاشیه .
-
حواشی
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) جِ حاشیه .
-
دامنه
فرهنگ فارسی معین
(مَ نِ) (اِ.) کناره ، حاشیه .
-
هامش
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) حاشیة کتاب یا نامه .
-
محشی
فرهنگ فارسی معین
(مُ حْ) [ ع . ] (اِمف .) کتابی که بر آن حاشیه نوشته شده .
-
طره
فرهنگ فارسی معین
(طُ رَّ) [ ع . ] (اِ.)1 - کنارة هر چیزی ، حاشیه . 2 - زلف ، موی پیشانی . 3 - نقش و نگارجامه . 4 - حاشیة کتاب .
-
تحشیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تحشیة ] (مص م .) نوشتن حاشیه بر کتاب .
-
سجاف
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) پارچة باریکی که در حاشیه جامه دوزند.
-
هاشور
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) حاشیه ، شیوه ای در نقاشی برای نشان دادن سایه و روشن تصاویر.
-
لبه
فرهنگ فارسی معین
(لَ بِ) (اِ.) 1 - کنار، حاشیه . 2 - طرف برندة کارد.
-
محشی
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ شّ) [ ع . ] (اِفا.) حاشیه نویسنده بر کتابی .