کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاجی زمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاجی
فرهنگ فارسی معین
[ ازع . ] (ص نسب .) کسی که در مکه مراسم حج به جا آورد.نک حاج . مؤنث آن حاجیه . ؛~ مکه (عا.) در مورد کسی گویند که به جایی می رود و تا دیری باز - نمی گردد.
-
واژههای مشابه
-
حاجی فیروز
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) مردی که از چند روز مانده به نوروز تا پایان نوروز، چهره خود را سیاه کرده و لباس قرمز می پوشد و در کوچه و خیابان ها دایره به دست می خواند و می رقصد، آمدن نوروز رابه مردم یادآوری کرده ، پول می گیرد.
-
حاجی لک لک
فرهنگ فارسی معین
(لَ لَ) (اِمر.) نک لک لک .