کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ح
فرهنگ فارسی معین
(حر.) هشتمین حرف از الفبای فارسی ، برابر با عدد 8 در حساب ابجد.
-
واژههای همآوا
-
ه
فرهنگ فارسی معین
(هَ یا هِ) (های غیر ملفوظ ) (پس .) به صورت پسوند به معانی ذیل آید: 1 - نسبت و اتصاف : الف - به اسم عام پیوندد و صفت سازد: نبرده = نبردی . ب - به اسم عام پیوندد و مفهوم اخص یابد: زرده . ج - به کلمة مرکب از عدد و اسم عام پیوندد و معنی مقدار دهد. (این ...
-
ه
فرهنگ فارسی معین
(حر.) سی و یکمین حرف از الفبای فارسی برابر با عدد 5 در حساب ابجد.
-
ه
فرهنگ فارسی معین
(هُ) (پش .) خوب ، نیکو، هژیر، هویدا.
-
جستوجو در متن
-
حمحم
فرهنگ فارسی معین
(حِ حِ یا حُ حُ) [ ع . ] (اِ.) گل گاوزبان .
-
آب حیوان
فرهنگ فارسی معین
( ~ ِ حَ یا حِ)(اِمر.) نک آب حیات .
-
حباحب
فرهنگ فارسی معین
(حُ حِ) [ ع . ] (اِ.) کرم شب تاب .
-
حزن
فرهنگ فارسی معین
(حَ یا حُ زَ) [ ع . ] (اِ.) اندوه .
-
حصاد
فرهنگ فارسی معین
(حَ یا حِ) [ ع . ] (مص م .) درو کردن .
-
حماحم
فرهنگ فارسی معین
(حَ حِ) [ ع . ] (اِ.) نوعی پونه با برگ های پهن .
-
حنایا
فرهنگ فارسی معین
(حَ یا حَ) [ ع . ] (اِ.) جِ حنیه ؛ کمان .
-
شریحه
فرهنگ فارسی معین
(شَ حَ یا حِ) [ ع . ] (اِ.) قطعة گوشت .
-
حداء
فرهنگ فارسی معین
(حُ یا حِ) [ ع . ] (اِ.) سرود و آوازی که ساربانان هنگام راندن شتر می خوانند.