کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جیره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِ.) جنس (از خوردنی و نوشیدنی و پوشاک ) یا پولی که به مزدوران و سربازان دهند. مق مواجب .
-
جیره خوار
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص فا.) 1 - کسی که جیره دریافت می کند. 2 - مجازاً نوکر.
-
جستوجو در متن
-
رستاد
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) جیره ، مقرری .
-
ورستاد
فرهنگ فارسی معین
(وَ رَ) (اِ.) مستمری ، جیره .
-
راتب
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . ] (اِ.) جیره ، مستمری .
-
جرا
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . جری ] (اِ.) راتبه ، وظیفة جنسی ، اجرا، جیره .
-
رواتب
فرهنگ فارسی معین
(رَ تِ) [ ع . ] (اِ.) جِ راتب و راتبه ؛جیره ها، مستمری ها.
-
کوپن
فرهنگ فارسی معین
(کُ پُ) [ فر. ] (اِ.) برگ جیره بندی ، کالا برگ (فره ).
-
افراض
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جیره و مقرری به کسی دادن . 2 - (مص ل .) واجب شدن زکات بر مال . 3 - جدا کردن چیزی برای کسی .
-
وظیفه
فرهنگ فارسی معین
(وَ فِ یا فَ) [ ع . وظیفة ] (اِ.) 1 - کاری که انسان مکلف به انجام آن باشد. ج . وظایف . 2 - جیره ، مستمری .
-
مرسوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - آنچه رسم شده ، معمول . 2 - فرمان ، دستور. 3 - در فارسی جیره ، مواجب .
-
ویتامین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) مواد مخصوصی که در اغذیة مختلف وجود دارند و وجود آن ها در جیرة غذایی کاملاً ضروری است و کمبود آن ها منجر به امراض مختلفی می شود. ویتامین ها انواع بسیار دارند: آ، ای ، ب 1، ب 2، ب 6، ب 12، ب کمپلکس ، ث ، د، کا و غیره .