کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جِزّ جگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جز
فرهنگ فارسی معین
(جُ) (حراستث .) غیر، مگر، لا، الا، به استثنای .
-
جز
فرهنگ فارسی معین
(جِ) (اِ.) 1 - صدایی که از تماس آب با آتش یا فلز گداخته برخیزد. 2 - صدای تف دادن چیزی در روغن .
-
جز زدن
فرهنگ فارسی معین
(جِ. زَ دَ)(مص ل .) ناله و زاری کردن .
-
ازو جز کردن
فرهنگ فارسی معین
(اِ زُّ جِ کَ دَ) (مص ل .) (عا.) = از و چز کردن : طلب رحم کردن همراه تضرع و زاری .
-
جستوجو در متن
-
کبد
فرهنگ فارسی معین
(کَ بِ) [ ع . ] (اِ.) جگر، جگر سیاه .
-
جگر
فرهنگ فارسی معین
تشنه ( ~. تِ نِ)(ص مر.) بسیار مشتاق .
-
فلذ
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِ.) جگر شتر، جگر.
-
آب جگر
فرهنگ فارسی معین
(بِ جِ) (اِمر.) کنایه از: خون ، خونابه (طبق طب قدیم ، جگر مرکز خون است ).
-
پوت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - جگر گوسفند. 2 - خوراک قلیه که از جگر گوسفند درست می کنند.
-
بی جگر
فرهنگ فارسی معین
(جِ گَ) (ص ) 1 - ترسو. 2 - بدون رنج و زحمت .
-
جگر خوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ دَ) (مص ل .) 1 - رنج کشیدن . 2 - غصه خوردن .
-
خونین جگر
فرهنگ فارسی معین
(جِ گَ) (ص مر.) اندوهگین ، پ ُ ر - اندوه .
-
ساده جگر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . جِ)(ص مر.) بی مکر و حیله .
-
جگربند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) 1 - دل و جگر و شش و مجموع آن . 2 - فرزند.