کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جویده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جویده
فرهنگ فارسی معین
(جَ دِ) (ص مف .) آن چه که زیر دندان نرم و خرد شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
من من
فرهنگ فارسی معین
(مِ مِ) (اِمر.) (عا.) سخن جویده جویده ، تأنی و درنگ بسیار در سخن گفتن ، تَمجْمُج .
-
ونگ ونگ کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) آهسته و جویده جویده ، با صدایی پست شبیه به گریه و ناله حرف زدن .
-
چغل
فرهنگ فارسی معین
(چَ غَ) (ص .) هر چیز سخت و سفت ، چیزی که زیر دندان جویده نگردد.
-
مضغه
فرهنگ فارسی معین
(مُ غ ) [ ع . مضغة ] (اِ.) لقمه ، گوشت جویده شده ، پاره گوشت .
-
نشخوار
فرهنگ فارسی معین
(نُ خا) (اِ.) حالتی است در حیوانات نشخوارکننده که غذای نیم جویده را از راه مری به دهان برمی گردانند و دوباره می جوند.
-
دهان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) = دهن : قسمت مقدم و فوقانی لولة گوارشی که توسط لب ها به خارج باز می شود و در آن اندام های مختلف مانند دندان ها و زبان و غیره وجود دارد. غذا داخل آن می شود و پس از جویده شدن به وسیلة لولة مخصوصی وارد معده می گردد و همچنین صوت از آن...