کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پی جوی
فرهنگ فارسی معین
(پَ یا پِ) (ص فا.) 1 - جویندة ردّ پا یا اثر چیزی . 2 - جست و جو کننده .
-
جستوجو در متن
-
جویبار
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - کنار جوی . 2 - جوی بزرگی که از جوی های کوچک تشکیل شده باشد.
-
جوب
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جوی .
-
رود
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) نهر، جوی .
-
نال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) روده کوچک ، جوی .
-
مشت
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِ.) جوی آب .
-
خورابه
فرهنگ فارسی معین
(خُ بِ) (اِمر.) 1 - سوراخی که در بندی که بر جوی بسته اند ایجاد شود و آب اندک اندک از آن خارج شود. 2 - جوی کوچکی که برای زراعت از نهر جدا کنند.
-
معی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) جوی آب ، آبراهه .
-
ارغاب
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِمر.) جوی آب ، رود. ارغا و ارغاو نیز گویند.
-
انهار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ نهر؛ جوی ها.
-
حاقد
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (اِفا.) کینه جوی ، بداندیش .
-
سرآب
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) 1 - سرچشمه . 2 - جایی که آب از رودخانه به جوی می آید.
-
کزم
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) هرگیاهی که در کناره های جوی و رودخانه سبز شود.
-
آشوبگر
فرهنگ فارسی معین
(گَ)(ص فا.)1 - فتنه جوی ، شورش - خواه . 2 - فتان .