کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوشاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جوشاندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) به جوش آوردن هر مایع به وسیلة حرارت .
-
جستوجو در متن
-
جوشانیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) نک جوشاندن .
-
بنگاب
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) مایعی که با جوشاندنِ برگ شاهدانه در آب یا شیر بدست می آورند و مانند مُسکرات می نوشند.
-
پاتیلی
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) در اصطلاح قلمکار سازان جوشاندن پارچة قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد.
-
ژلاتین
فرهنگ فارسی معین
(ژِ) [ فر. ] (اِ.) ماده ای لزج و چسبنده که از جوشاندن استخوان در آب به دست می آید و در صنعت و تهیة مواد غذایی مورد استفاده قرار می گیرد.
-
شیره
فرهنگ فارسی معین
(رِ)(اِ.)1 - عصاره ، افشره . 2 - مادة مخدری که از جوشاندن و صاف کردن سوخته های تریاک به دست می آورند.
-
قهوه
فرهنگ فارسی معین
(قَ وِ) [ ع . ] (اِ.) نوشیدنی که از جوشاندن ساییدة دانه های بو داده درخت قهوه به دست می آید.
-
ملاس
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ فر. ] (اِ.) مایع غلیظ شربتی شکل تیره رنگی که در کارخانه های قندسازی در نتیجة جوشاندن نیشکر و یا پس از استخراج شکر از جوشاندة چغندر قند حاصل شود.
-
کشک
فرهنگ فارسی معین
(کَ شْ) (اِ.) 1 - تَه ماندة ماست یا دوغ که پس از جوشاندن خشک کنند. 2 - مجازاً: هیچ ، پوچ . ؛ ~ ِ خود را سابیدن سرش به کار خودش بودن .
-
به لیمو
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ فا - سنس . ] (اِ.) 1 - درختچه ای از تیرة شاه پسندیان که برگ های آن طعم تند و کمی تلخ دارد و گل های کوچکش به صورت سنبله های متعدد در انتهای محور ساقه می روید. 2 - شربتی که از جوشاندن میوة به و اضافه کردن آب لیمو تهیه می شود.
-
دم کردن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. کَ دَ) 1 - (مص ل .) اشباع شدن مکانی از بخار به طوری که تنفس در آن مشکل باشد. 2 - (مص م .) چای ، قهوه و مانند آن را در قوری دارای آب گرم کردن بطوری که طعم مطبوعی یا بد؛ جوشاندن چای و مانند آن . 3 - برنج را پس از آبکش کردن در دیگ برگرداندن و روی د...