کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوش،جوش و اعراض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آکنه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی بیماری پوستی که بر اثر اختلال کارکرد و التهاب دستگاه سباسه عارض شود، رخ جوش ، (فره )، جوش غرور جوانی .
-
غلیان
فرهنگ فارسی معین
(غَ لَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به جوش آمدن . 2 - (اِمص .) جوشش . 3 - هیجان ، جوش و خروش . 4 - تبدیل مایع به بخار.
-
توفان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - باد سخت . 2 - جوش و خروش .
-
راک
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) نوعی رقص پر جنب و جوش .
-
بثر
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (اِ.) جوش و دانة ریز که روی پوست پیدا شود.
-
قوباء
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) جوش های جلدی که بر اثر برخی امراض عفونی و به علت اختلالات عروقی عصبی تولید می شود. جوش های قوباء بر اثر فشار انگشت محو و پس از رفع فشار مجدداً هویدا می گردند. علت پیدایش قوباء را بیشتر به علت احتقان عروق جلدی می دانند.
-
ولوله
فرهنگ فارسی معین
(وَ وَ لِ) [ ع . ولولة ] 1 - (اِ.) جوش و خروش ، شور و غوغا. 2 - (مص ل .)بانگ و فریاد کردن .
-
ایر
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - دمل و جوش های ریز با خارش و سوزش بسیار. 2 - آلت تناسلی مرد.
-
بشترم
فرهنگ فارسی معین
(بُ تُ یا تِ رَ) ( اِ.) = بشتر: جوش های ریز و متورم که روی پوست بدن ظاهر شود و خارش بسیار دارد.
-
تراخم
فرهنگ فارسی معین
(تَ خُ) [ فر. ] (اِ.) از بیماری های چشم و آن متورم شدن پردة چشم و بروز جوش هایی در داخل پلک است .
-
شیطنت
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا ش طَ نَ) [ ع . شیطنة ] 1 - شیطانی . 2 - بازی و جنب و جوش که موجب آزار دیگران شود.
-
واخیسیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) (عا.) از جوش افتادن (پلو یا کته ) در روی بار و در نتیجه قد نکشیدن و پختن نشاستة آن .
-
ورجه ورجه کردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ جِ. جِ. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) جست و خیز کردن ، جُنب و جوش کردن .
-
پیله
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(اِ.) 1 - چرک و ورم کردن پای دندان ، آبسه . 2 - جوش مانندی که در پلک چشم بوجود می آید.
-
آش در
فرهنگ فارسی معین
هم جوش (ش ِ دَ هَ) (اِمر.)1 - آشی که از سبزی ، گوشت و حبوبات درست می کنند. 2 - کنایه از: وضعیت پیچیده و نامعلوم .