کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جوز
فرهنگ فارسی معین
(جُ) [ معر. ] (اِ.) گردو.
-
واژههای مشابه
-
جوز هندی
فرهنگ فارسی معین
(جُ زِ هِ) (اِمر.) نک نارگیل .
-
جستوجو در متن
-
گوز
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِ.) گردو، جوز.
-
گردکان
فرهنگ فارسی معین
(گِ دِ) (اِ.) گردو، جوز.
-
جوزه
فرهنگ فارسی معین
(جَ زِ یا زَ) [ ع . جوزة ] (اِ.) 1 - واحد جوز، یک گردو. ؛ ~مطلقه : واحد وزن معادل نه درخمی و نزد بعضی مساوی چهار مثقال . ؛ ~ملکبه : واحد وزن معادل شش درخمی . ؛ ~نبطیه : واحد وزن معادل یک بندقه و به قولی یک مثقال .