کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جوجه
فرهنگ فارسی معین
(جِ) (اِ.) 1 - نوزاد پرندگان . 2 - نوزاد مرغ خانگی . ؛~ سوخاری خوراکی که تکه های جوجة مرغ را در آرد سوخاری می غلتانند و سپس سرخ می کنند. ؛ ~ کباب خوراکی از قطعه های بریده شدة مرغ یا جوجه مرغ در مخلوطی از پیاز و زعفران و آب لیمو که به سیخ می کشند و...
-
واژههای مشابه
-
جوجه تیغی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) حیوانی پستاندار و حشره خوار با بدنی پوشیده از تیغ های تیز که به عنوان وسیلة دفاعی از آن استفاده می کند.
-
جوجه فکلی
فرهنگ فارسی معین
( ~. فُ کُ) (اِمر.) تازه به دوران رسیده ، ندید بدید.
-
جوجه خروس
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ) (اِمر.) کنایه از: جوانِ تازه به دوران رسیده .
-
جوجه کشی
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ)(حامص .) عمل خواباندن بعضی مرغ خانگی ، بوقلمون کبوتر و جزو آن ها روی تخم تا جوجه تولید شود. ؛ماشین ~ ماشینی که به وسیلة حرارت معینی که به تخم بعض طیور می دهد، تولید جوجه کند.
-
جستوجو در متن
-
جوژک
فرهنگ فارسی معین
(جُ ژَ) (ا.) جوجه .
-
چوزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِ.) جوجه .
-
خارانو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جوجه تیغی .
-
خارپشت
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (اِمر.) جوجه تیغی .
-
فرخ
فرهنگ فارسی معین
(فَ رْ) [ ع . ] (اِ.) جوجه .
-
فراخ
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِ.) جِ فرخ ؛ جوجه .
-
کریشک
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ شَ) (اِ.) جوجه مرغ .
-
ابا
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اِ) [ په . ] (اِ.) = وا: آش . به حذف همزه نیز خوانده می شود مانند: جوجه با، شوربا.