کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جواب کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جواب کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) به کسی جواب رد دادن .
-
جستوجو در متن
-
مطارحت
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ حَ) [ ع . مطارحة ] (مص م .) 1 - مناظره کردن با کسی و جواب گفتن . 2 - مشورت کردن .
-
محاضره
فرهنگ فارسی معین
(مُ ض رِ) [ ع . ] (مص ل .) گفتگو و سؤال و جواب حضوری کردن .
-
اجابت
فرهنگ فارسی معین
(اِ بَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پاسخ دادن ، جواب دادن . 2 - قبول کردن ، پذیرفتن .
-
گوز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) باد صداداری که از مخرج انسان خارج می شود، تیز، ضرطه . ؛ ~ چه ربطی به شقیقه دارد کنایه از: دو چیز نامتجانس و نامربوط ، جواب حرف نامربوط . ؛گنده ~ی کردن ادعا کردن ، تفاخر بی اصل و اساس کردن .
-
عزراییل
فرهنگ فارسی معین
(ع ) [ معر. ] (اِ.) ملقب به ملک الموت فرشتة مرگ و یکی از چهار ملک مقرب نزد مسلمانان . ؛~ را جواب کردن کنایه از: بیمار بدحالی که رو به بهبودی رفته باشد.