کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جواب دادن به سؤال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
انهاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) به غارت دادن ، به تاراج دادن .
-
پر دادن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. دَ) (مص ل .) 1 - به کسی قوتِ قلب دادن . 2 - به کسی موقعیت رشد دادن .
-
یله دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص م .) لم دادن ، تکیه دادن به چیزی به نحوی که بدن در حال استراحت کامل قرار گیرد.
-
پست دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) [ فر - فا. ] (مص ل .) کشیک دادن به نوبت .
-
تشکیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) شکل دادن به چیزی ، سازمان دادن .
-
دراز دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص ل .) طول دادن ، به درازا کشاندن .
-
پیش دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - دادن از پیش ، دادن از قبل . 2 - درس را به معلم پس دادن . 3 - ضمه دادن حرف ، مضموم خواندن حرفی را. 4 - مضموم نوشتن حرفی را.
-
استناد
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پشت دادن به چیزی . 2 - نسبت دادن . 3 - سند و مدرک نشان دادن .
-
بسط دادن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - توسعه دادن . 2 - به تفصیل گفتن .
-
تن در دادن
فرهنگ فارسی معین
(تَ. دَ. دَ) [ ع . ] (مص ل .) پذیرفتن ، به امری یا کاری رضایت دادن .
-
خاتمه دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) پایان دادن امری را، به پایان رسانیدن .
-
میدان دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص م .) (عا.) به کسی اجازه انجام هر کاری را دادن .
-
احراز
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - فراهم آوردن ، جمع کردن . 2 - پناه دادن ، جای دادن . 3 - به دست آوردن ، رسیدن به چیزی .
-
اعاره
فرهنگ فارسی معین
(اِ رِ) [ ع . اعارة ] (مص م .) عاریت دادن چیزی را به کسی ، به عاریت سپردن ، ایرمان دادن .
-
پشت دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص . ل ) 1 - به چیزی تکیه دادن . 2 - روگردانیدن ، پشت به میدان جنگ کردن .