کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جواب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جواب
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) پاسخ . 2 - آن چه پس از حل مسئله یا معادله به دست می آید. 3 - (اِمص .) جبران ، تلافی . 4 - نتیجة آزمایش یا آزمون .
-
واژههای مشابه
-
جواب کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) به کسی جواب رد دادن .
-
جستوجو در متن
-
مجاب
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) جواب داده ، پاسخ داده شده .
-
تجاوب
فرهنگ فارسی معین
(تَ وُ) [ ع . ] (مص ل .) جواب گفتن .
-
حاضرجواب
فرهنگ فارسی معین
( ~. جَ) [ ع . ] (ص مر.) کسی که مهیای جواب گفتن است .
-
سین جیم
فرهنگ فارسی معین
(اِمص .) سوال و جواب ، مجازاً به معنی استنطاق و بازخواست .
-
مجاوبت
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ بَ) [ ع . مجاوبة ] (مص م .) یکدیگر را جواب دادن .
-
محاضره
فرهنگ فارسی معین
(مُ ض رِ) [ ع . ] (مص ل .) گفتگو و سؤال و جواب حضوری کردن .
-
اجابت
فرهنگ فارسی معین
(اِ بَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پاسخ دادن ، جواب دادن . 2 - قبول کردن ، پذیرفتن .
-
پدواز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِمر.) 1 - جای نشستن . 2 - پاسخ ، جواب ، پتواز. 3 - سخن ، گفتگو، مطلب .
-
حاضرجوابی
فرهنگ فارسی معین
( ~. جَ) [ ع - فا . ] (حامص .) 1 - پاسخ دادن بدون اندیشه ، زود جواب گفتن . 2 - بذله گویی .
-
لاسبیلی درکردن
فرهنگ فارسی معین
(س ِ دَ. کَ دَ) (مص م .) (عا.) سخنان توهین آمیز طرف یا اعتراض او را جواب ندادن .
-
مطارحت
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ حَ) [ ع . مطارحة ] (مص م .) 1 - مناظره کردن با کسی و جواب گفتن . 2 - مشورت کردن .