کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنگ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
غزا
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . غزاء ] (مص ل .) جنگ کردن ، جنگ کردن با دشمن دین .
-
آوردیدن
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) (مص ل .) جنگ کردن ، نبرد کردن .
-
زخم کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) جنگ کردن .
-
آفندیدن
فرهنگ فارسی معین
(فَ دَ) (مص ل .) 1 - دشمنی کردن . 2 - جنگ کردن .
-
جدل کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - جنگ کردن . 2 - بحث و گفتگو کردن .
-
داوری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] 1 - (حامص .) قضاوت کردن . 2 - شکایت کردن . 3 - ستیزه ، جنگ . 4 - (اِ.) واقعه .
-
ممارات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مماراة ] 1 - (مص ل .) جنگ کردن ، جدال کردن . 2 - (اِمص .)جدال ، ستیزه .
-
تجالد
فرهنگ فارسی معین
(تَ لُ) [ ع . ] (مص ل .) جنگ کردن .
-
رزم آزمودن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زْ یا زِ دَ) (مص ل .) جنگ کردن .
-
قتال
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (مص ل .) کشتن ، جنگ کردن .
-
غزوه
فرهنگ فارسی معین
(غَ وَ یا وِ) [ ع . ] (اِ.) یک غزو، یک بار جنگ کردن .
-
غزو
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جنگ کردن با دشمن . 2 - (اِ.) جنگ هایی که پیغمبر شخصاً در آن حضور داشتند.
-
کر
فرهنگ فارسی معین
(کَ رّ) [ ع . ] (مص ل .) حمله کردن به دشمن در جنگ .
-
مباسلت
فرهنگ فارسی معین
(مُ سَ لَ) [ ع . مباسلة ] (مص ل .) حمله کردن در جنگ .
-
جهار
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آشکار کردن . 2 - بلند کردن آواز. 3 - کسی را رویارو و بی حجاب دیدن . 4 - جنگ تن به تن کردن . 5 - آشکارا.