کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنگ شعله ور شد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
توقد
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ قُّ) [ ع . ] (مص ل .) برافروختن ، شعله ور شدن آتش .
-
شخیده
فرهنگ فارسی معین
(شَ دَ یا دِ) (ص مف .) شعله ور.
-
ملتهب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ هِ) [ ع . ] (اِ.) (اِفا.) شعله ور، سوزان ، دارای التهاب .
-
وقود
فرهنگ فارسی معین
(وُ) [ ع . ] (مص ل .) شعله ور شدن آتش .
-
مشتعل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عِ) [ ع . ] (اِفا.) برافروخته ، شعله ور، سوزان .
-
افروخته
فرهنگ فارسی معین
(اَ تِ) (ص مف .) 1 - روشن شده . 2 - شعله ور شده . 3 - خشمگین .
-
شعله ور
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) چیزی که آتش در آن گرفته باشد، مشتعل .
-
اشتعال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) افروختن . 2 - (مص ل .) شعله ور شدن . 3 - (اِمص .) بر - افروختگی .
-
تضرم
فرهنگ فارسی معین
(تَ ضَ رُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - شعله ور شدن آتش . 2 - برافروخته شدن از خشم .
-
ثقوب
فرهنگ فارسی معین
(ثُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - شعله ور شدن آتش ، روشن شدن ستاره . 2 - نافذ رای گردیدن .
-
وقده
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) [ ع . وَقúدَة ] (اِ.) 1 - گرمای سخت ، حرارت سوزان . 2 - یک باره شعله ور شدن .
-
دامن زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص م .) 1 - باد زدن به آتش برای شعله ور ساختن . 2 - کنایه از: کمک کردن به برپایی فتنه و آشوب .
-
درگرفتن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. گِ رِ تَ) (مص ل .) 1 - تأثیر کردن ، اثر کردن . 2 - روشن شدن ، شعله ور شدن . 3 - در پیش گرفتن ، آغاز کردن . 4 - پذیرفتن .