کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنس
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - صنف ، دسته . 2 - کالا. 3 - در منطق ، هر آن چه که انواع زیادی را شامل شود، مانند حیوان ، که شامل انسان و دیگر جانوران است .
-
واژههای مشابه
-
ابنای جنس
فرهنگ فارسی معین
(اَ یِ جِ) [ ع . ] (اِمر.) همپایگان ، همقطاران .
-
هم جنس
فرهنگ فارسی معین
(هَ. جِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - متعلق به یک جنس (نر یا ماده ). 2 - از یک قوم یا نژاد. 3 - متجانس .
-
جستوجو در متن
-
تجانس
فرهنگ فارسی معین
(تَ نُ) [ ع . ] (مص ل .) از یک جنس بودن ، هم جنس بودن .
-
تهاتر
فرهنگ فارسی معین
(تَ تُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دعوی بین دو کس که ادعای هر دو طرف باطل شود. 2 - معاملة جنس با جنس .
-
اثاث
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] ( اِ.) جنس ، کالا.
-
صوف
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) پشم ، از جنس پشم .
-
کم فروشی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) تقلب در وزن جنس هنگام فروختن .
-
انواع
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ نوع ؛ جنس ها، اقسام .
-
انداختنی
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ)(ص .)بُنْجُل ، جنس نامرغوب .
-
بنک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) = بنه : جای ، مکان ، جایی که نقد و جنس در آن نهند، بنگاه .
-
بز خر
فرهنگ فارسی معین
( ~. خَ) (ص .) کسی که دنبال جنس ارزان و معامله های مناسب و پرسود می گردد.
-
دستلاف
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) پولی که از اولین فروش جنس به دست آید.