کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنبه تجارتی دادن به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جنبه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (ص .) (عا.) ظرفیت داشتن .
-
جستوجو در متن
-
تجارتی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به تجارت ، مربوط به امور بازرگانی .
-
اوزالید
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - نمونة ظاهر شدة فیلم کتاب یا نشریه پیش از چاپ و انجام دادن آخرین اصلاحات در آن . 2 - نسخة تکثیر شدة نقشه ساختمانی یا پوستر (در اصل نام تجارتی است ).
-
اتاشه
فرهنگ فارسی معین
(اَ ش ِ) [ فر. ] (اِ.) آتاشه ؛ وابسته ، کارمند سفارتخانه که وظیفه ای خاص به عهدة او محول است : اتاشة مطبوعاتی ، اتاشة تجارتی ، اتاشة نظامی .
-
زیراکس
فرهنگ فارسی معین
(کْ سْ) [ انگ . ] (اِ.) نام تجارتی دستگاهی است که برای اولین بار فتوکپی به صورت خشک را متداول کرد، فتوکپی .
-
جکوزی
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ انگ . ] (اِ.) نام تجارتی نوعی وان حمام که با پاشیدن آب همراه با هوا از منفذهای متعدد گرداب ایجاد می کند و به وسیلة جریان آب ماهیچه ها را مالش می دهد، آبزن (فره ) .
-
دفتر معین
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( ~ مُ) (اِمر.) از دفترهای تجارتی که در آن حساب ها به طور تفکیک در صفحه های جداگانه ثبت و نگه داری می شود.
-
ماژیک
فرهنگ فارسی معین
[ فر . ] (اِ.) نام تجارتی نوعی قلم دارای محفظة مرکب روغنی و نوک نمدی که بیشتر برای نوشتن خط درشت یا نقاشی و طراحی به کار می رود.
-
انهاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) به غارت دادن ، به تاراج دادن .
-
پر دادن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. دَ) (مص ل .) 1 - به کسی قوتِ قلب دادن . 2 - به کسی موقعیت رشد دادن .
-
یله دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص م .) لم دادن ، تکیه دادن به چیزی به نحوی که بدن در حال استراحت کامل قرار گیرد.
-
پست دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) [ فر - فا. ] (مص ل .) کشیک دادن به نوبت .
-
تشکیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) شکل دادن به چیزی ، سازمان دادن .
-
دراز دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص ل .) طول دادن ، به درازا کشاندن .