کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنبش را خفه کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خباک
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) 1 - چهاردیواری سرگشاده که گاو و گوسفند و دیگر چارپایان را در آن نگاه داری کنند. 2 - کنایه از: جای خفه و تنگ .
-
مخنق
فرهنگ فارسی معین
(مُ خَ نِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - خفه کننده . 2 - در علم عروض «مفعولن » چون در حشو بیت افتد و از «مفاعیلن » منشعب باشد، آن را مخنق خوانند.
-
ارژنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) نام چاهی که افراسیاب ، بیژن را در آن زندانی کرد.
-
آب حوضی
فرهنگ فارسی معین
(حُ) (ص نسب .) کسی که آب حوض ها را کشیده و آن ها را تمیز می کرد.
-
تخت خواب
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ خا) (اِمر.) تخت چوبی یا فلزی که روی آن می خوابند. ؛~ تاشو تخت خوابی که بتوان سطح و پایة آن را روی یکدیگر جمع کرد و از آن به عنوان مبل استفاده کرد.
-
پرتابل
فرهنگ فارسی معین
(پُ بْ) [ فر. ] (ص .) ویژگی دستگاه یا وسیله ای که بتوان آن را با دست حمل کرد، دستی . (فره ).
-
پیشداد
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) نخستین قانونگزار؛ هوشنگ پیشداد به موجب داستان های قدیم ایران ، اولین کسی بود که قانون را وضع کرد.
-
تایمر
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ انگ . ] (اِ.) سوییچ ساعتی ، نوعی ابزار که به وسیلة آن می توان دستگاهی را در فاصلة زمانی معینی روشن یا خاموش کرد.
-
حاشا
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (ق .) هرگز، مبادا. ؛~و کلا اصلاً، ابداً، هرگز. ؛دیوار ~ بلند است به سهولت می توان موضوع را انکار کرد.
-
زیراکس
فرهنگ فارسی معین
(کْ سْ) [ انگ . ] (اِ.) نام تجارتی دستگاهی است که برای اولین بار فتوکپی به صورت خشک را متداول کرد، فتوکپی .
-
ضبط صوت
فرهنگ فارسی معین
( ~ صُ) [ ع . ] (اِمر.) دستگاهی الکتریکی یا الکترونیکی که می توان به کمک آن اصوات را روی نوار مخصوص ضبط و پخش کرد.
-
نقاد
فرهنگ فارسی معین
(نَ قّ) [ ع . ] (ص .) 1 - کسی که پول های سره را از ناسره جدا می کرد. 2 - کسی که نقاط ضعف یا قوت یک اثر ادبی یا هنری را مطرح می کند.
-
قرمه
فرهنگ فارسی معین
(قُ مِ) [ تر. ] (اِ.) گوشتی که آن را خرد و در روغن تفت می دهند تا بتوان برای مدتی آن را نگه داری و استفاده کرد.
-
گاو سامری
فرهنگ فارسی معین
(وِ مِ)(اِمر.) گاو زرینی که سامری نامی از بنی اسرائیل آن را ساخته بود و مردم را به پرستیدن آن دعوت می کرد.
-
جام جم
فرهنگ فارسی معین
(مِ جَ) (اِمر.) جام گیتی نما، جام جهان نما. جامی که جمشید چهارمین پادشاه پیشدادی اختراع کرد و در آن اوضاع جهان را مشاهده می کرد، این جام بعدها به کیخسرو و دارا رسید. در عرفان از این جام به دل تعبیر می شود.