کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جمع 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آناس
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جمع انسان .
-
گوال
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمص .) اندوختن ، جمع کردن .
-
ما
فرهنگ فارسی معین
(ضم .) ضمیر اوُل شخص جمع .
-
اجنه
فرهنگ فارسی معین
( اَ جِ نُِ) [ ع . اجنة ] (اِ.) در عربی جمع جنین و در فارسی به غلط جمع جن گویند.
-
پسییان
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) جمع پسین ، آیندگان .
-
گردآوری
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (حامص .) جمع آوری ، گرد آوردن .
-
فراهم
فرهنگ فارسی معین
(فَ هَ) (ص .) 1 - گردآمده ، جمع شده . 2 - اندوخته شده .
-
الفخته
فرهنگ فارسی معین
(اَ فَ تَ) (ص مف .) اندوخته ، جمع کرده .
-
الفغدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ فَ دَ) (مص م .) اندوختن ، جمع کردن .
-
بلغده
فرهنگ فارسی معین
(بَ غَ دِ) (ص .) بالای هم نهاده ، جمع کرده .
-
سپاه شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) جمع آمدن .
-
سیلابگیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) زمینی پست که آب سیل در آن جمع شود.
-
طرغان بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) [ تر - فا. ] (اِمص .) جمع آوری لشکر.
-
فراچیدن
فرهنگ فارسی معین
(فَ. دَ) (مص م .) برچیدن ، جمع کردن .
-
کوالیدن
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کُ دَ) (مص ل .) جمع کردن ، اندوختن .