کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلو
فرهنگ فارسی معین
(جُ یا جِ لُ) [ تر. جیلاو ] 1 - (ق .) پیش ، مقابل . 2 - (اِ.) لگام مرکوب ، عنان ، افسار. 3 - پیش از دیگران یا دیگر چیزها.
-
جلو
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (ص .) شوخ و شنگ .
-
جلو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) سیخ کباب (چوبی یا آهنی ).
-
جستوجو در متن
-
پیش پیش
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) جلو جلو، پیشاپیش .
-
فراپیش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ق .) پیش ، جلو.
-
امام
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (ق .) پیش ، جلو.
-
پیشکوهه
فرهنگ فارسی معین
(هِ) (اِمر.) برآمدگی جلو زین اسب .
-
زین کوهه
فرهنگ فارسی معین
(نْ. هِ) (اِمر.) برآمدگی جلو و عقب زین .
-
هول
فرهنگ فارسی معین
دادن ( ~. دَ) (اِ.) (عا.) کسی را ناگهان به جلو پرت کردن .
-
اصلع
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (ص .) تاس ، کسی که موهای جلو سر وی ریخته باشد.
-
پکوک
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - پتک آهنگران . 2 - نردة جلو ایوان .
-
پیش افتادن
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) (مص ل .) 1 - جلو زدن . 2 - برتری یافتن .
-
تارمی
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِمر.) نرده ای از چوب یا آهن که جلو باغ یا ایوان سازند.
-
تقدم
فرهنگ فارسی معین
(تَ قَ دُّ) [ ع . ] (مص ل .) پیش افتادن ، جلو رفتن .