کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلسه را پایان داد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صورت جلسه
فرهنگ فارسی معین
( ~. جَ لِ س ) [ ع . ] (اِ.) نوشته ای که رویدادها و گفتگوهای جلسه در آن ثبت می شود، صورت مجلس .
-
جستوجو در متن
-
آخر
فرهنگ فارسی معین
(خِ) [ ع . ] (ص .) پسین ، پایان ، انجام . ؛~ ِ خط بودن کنایه از: پایان عمر را طی کردن .
-
خاتمه دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) پایان دادن امری را، به پایان رسانیدن .
-
لیسانسیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ فر. ] (ص .) آن که دورة تحصیلات لیسانس را به پایان رسانیده .
-
فارغ التحصیل
فرهنگ فارسی معین
(رِ غُ تَّ) [ ع . ] (اِفا.)کسی که دورة درس ی معینی را به پایان رسانده باشد.
-
فراغ افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - آسوده شدن . خلاص شدن . 2 - کاری را به پایان رساندن و آسوده گشتن .
-
استقالت
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ لَ) [ ع . استقالة ] (مص م .) 1 - فسخ بیع را خواستار شدن ، پایان گرفتن معامله را خواستن . 2 - خواستار عفو و بخشایش شدن .
-
سنتو
فرهنگ فارسی معین
(س نْ تُ) [ انگ . ] (اِ.) سازمان پیمان مرکزی . اعضای این پیمان - ایران ، انگلستان ، پاکستان و ترکیه - بوده اند که در 21 اوت 1959 جانشین پیمان بغداد شد. امریکا بر این پیمان نظارت داشت ، در مانورهای آن شرکت می کرد و به اعضای آن کمک نظامی می داد. ا...
-
اس اس
فرهنگ فارسی معین
(اِ. اِ)(اِ.) (آلما.) مخفف شوتز اشتانل ، عنوان سازمان مخوف هیتلری . پس از پایان جنگ جهانی دوم دادگاه نورنبرگ این سازمان را سازمانی جنایت کار خواند.
-
ختم
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - به پایان رساندن ، به سر آوردن . 2 - مهر کردن نامه یا هر چیز دیگر. 3 - قرآن را از اوّل تا آخر خواندن . 4 - مجلس عزاداری ، مجلس ترحیم .
-
فذلکه
فرهنگ فارسی معین
(فَ ذْ لَ کَ یا کِ) [ ع .فذلکة ] 1 - (مص م .) به پایان رسانیدن حساب . 2 - مطلبی را به اجمال آوردن . 3 - (اِ.) خلاصة کلام .
-
مادرخرج
فرهنگ فارسی معین
( ~. خَ) (اِ.) کسی که عهده دار هزینه های همگانی یک گروه است و مبلغ آن را در پایان روز یا مراسم میان افراد سرشکن و از آنان دریافت می کند.
-
دفتر کل
فرهنگ فارسی معین
( ~ کُ) (اِمر.) دفتری که هر مؤسسه بازرگانی باید آن را نگه داری و هر هفته لااقل یک بار داد و ستدش را با تفکیک موضوع در آن ثبت کند.
-
تلفن
فرهنگ فارسی معین
(تِ لِ فُ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاهی که به وسیلة آن می توان اصوات و مکالمات را به مسافت دور انتقال داد یا دریافت کرد.