کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلسه
فرهنگ فارسی معین
(جَ لَ س ) [ ع . جلسة ] 1 - (مص ل .) نشستن . 2 - (اِ.) یک نشست ، یک بار نشستن . 3 - مجمع ، انجمن . ج . جلسات .
-
واژههای مشابه
-
صورت جلسه
فرهنگ فارسی معین
( ~. جَ لِ س ) [ ع . ] (اِ.) نوشته ای که رویدادها و گفتگوهای جلسه در آن ثبت می شود، صورت مجلس .
-
جستوجو در متن
-
گردهم آیی
فرهنگ فارسی معین
(گِ دِ هَ) (حامص .) کمیسیون ، جلسه ، همایش .
-
سانس
فرهنگ فارسی معین
(نْ) [ فر. ] (اِ.) زمانی برای نمایش فیلم یا تئاتر، جلسه ، نوبت (فره ).
-
پروتکل
فرهنگ فارسی معین
(پُ رُ تُ کُ) [ فر. ] ( اِ.) صورت جلسه مذاکرات سیاسی برای عقد قراردادهای رسمی ، مقاوله نامه .
-
نشست
فرهنگ فارسی معین
(نِ شَ) (مص م .) 1 - نشستن . 2 - (اِ.) جلسه ، گردهمائی . 3 - کنایه از: اسب .
-
دادگاه صحرایی
فرهنگ فارسی معین
(هِ صَ) (اِمر.) دادگاهی که به محض دستگیری متهم و بدون گذراندن مرحله های بازجویی و بازپرسی تشکیل و حکم دادگاه در همان جلسه صادر و بی درنگ اجرا می شود.
-
زنگ تفریح
فرهنگ فارسی معین
(زَ گِ تَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) فاصلة کوتاه پس از پایان یک جلسه درس که به شاگردان امکان می دهد از کلاس بیرون بروند و به بازی یا استراحت پردازند.
-
سبق
فرهنگ فارسی معین
(سَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آن چه بر سر آن در مسابقة اسب دوانی و تیراندازی شرط بندند. 2 - مقداری از کتاب که در یک جلسه درس داده شود. ج . اسباق .
-
اجلاس
فرهنگ فارسی معین
(ا ِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نشانیدن . 2 - (اِ.) با هم نشستن برای گفتگو یا مشاوره در امری . 3 - جلسه ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان محدود که در آن چند نفر سخنرانی می کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخاذ و گاه قطعنامه ای صادر می شود.
-
میز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) وسیله ای دارای چهار پایه که بر روی آن لوازم تحریر می گذارند و چیز می نویسند یا ظرف غذا چینند و جز آن . ؛ ~گرد الف - جلسة مذاکره ای که در آن هر یک از شرکت کنندگان اجازه دارد در بحث شرکت کند و نظر خود را بیان دارد. ب - (کن .) مقام ، مسند.
-
کنفرانس
فرهنگ فارسی معین
(کُ فِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - انجمن سیاسی که از سران دول یا نمایندگان سیاسی آنان تشکیل شود. 2 - مجازاً به سخنرانی و جای سخنرانی گفته می شود. 3 - جلسه ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان معدود که در آن یک یا چند نفر سخنرانی می کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی...
-
مجلس
فرهنگ فارسی معین
(مَ لِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل نشستن . 2 - محل اجتماع برای مشاوره و گفتگو. 3 - جلسه ، نشست . 4 - بار، دفعه . ؛~ شورا نهادی متشکل از نمایندگان مردم جهت قانون گذاری . ؛ ~ خبرگان نهادی متشکل از نمایندگان انتخابی جهت تعیین رهبر یا شورای رهبری . ؛ ~ ...