کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلب
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - کشیدن ، ربودن . 2 - بازداشت ، دستگیری .
-
جلب
فرهنگ فارسی معین
(جَ لَ) [ ع . ] (ص .) 1 - هر چیز فاسد. 2 - حقه باز. 3 - زن بدکار.
-
واژههای مشابه
-
جلب کردن
فرهنگ فارسی معین
(جَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - کشانیدن ، آوردن . 2 - دستگیر کردن ، بازداشت کردن .
-
زن جلب
فرهنگ فارسی معین
(زَ جَ لَ) [ فا - ع . ] (اِ. ص .) ویژگی مردی که زنش بدکاره است .
-
جستوجو در متن
-
مجلبه
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ بَ یا بِ) [ ع . مجلبة ] 1 - (مص م .) به سوی خود کشیدن ، جلب کردن . 2 - (اِ.) وسیلة جلب .
-
اجتلاب
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) کشیدن ، جلب کردن .
-
استجلاب
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .)کشاندن ، جلب کردن .
-
جلاب
فرهنگ فارسی معین
(جَ لّ) [ ع . ] (ص .) جلب کننده .
-
جالب
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (اِفا.) جلب کننده ، دلربا.
-
مجتلب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ لَ) [ ع . ] (اِمف .) جلب شده ، استخراج شده .
-
منت کش
فرهنگ فارسی معین
(مِ نَّ. کِ) (اِفا.) کسی که با دیگری قهر است ولی به وسایلی سعی می کند توجه او را جلب و با وی آشتی کند.
-
متجلب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جَ لِّ) [ ع . ] (اِفا.) جلب کننده ، کشاننده .
-
مجتلب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ل ) [ ع . ] (اِفا.) جلب کننده ، کشنده .