کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جستجو کردن در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پالیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) 1 - (مص م .) صافی کردن ، تصفیه کردن . 2 - جستجو کردن چیزی در خاک . 3 - فروریختن . 4 - به آخر رسیدن .
-
تتبع
فرهنگ فارسی معین
(تَ تَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - در پی رفتن ، جستجو کردن . 2 - تحقیق کردن .
-
پلیدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ) (مص م .) 1 - جستجو کردن . 2 - آهسته به جایی در شدن .
-
استقراء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جستجو کردن ، تحقیق کردن . 2 - (اِمص .) در منطق ؛ پی بُردن به کل از جزء.
-
التماس
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جستجو کردن ، خواستن . 2 - (اِمص .) خواهش ، در - خواست .
-
غاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مرغی است شبیه مرغابی امابزرگ تر از آن با گردنی دراز و وزنی حدود 12 کیلوگرم که مانند مرغابی و اردک غذایش را در آب جستجو می کند. ؛ ~ چراندن کنایه از: بر اثر بیکاری وقت خود را بیهوده تلف کردن .