کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جریان مهاجرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کوچ نشین
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ تر - فا. ] 1 - (ص فا.) مهاجر. 2 - (اِمر.) محل کوچ ، مرکز مهاجرت .
-
مهاجرت
فرهنگ فارسی معین
(مُ جِ رَ) [ ع . مهاجرة ] (مص ل .) هجرت کردن ، از جایی به جای دیگر رفتن و در آن جا مسکن گزیدن .
-
پرستو
فرهنگ فارسی معین
(پَ رَ) (اِ.) چلچله ، پرنده ای با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه ، که در فصل سرما به مناطق گرمسیر مهاجرت می کند.