کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جریان فعال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پرکار
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (ص مر.) فعال ، پرتلاش .
-
بازگشایی
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (حامص .) دوباره فعال شدن اداره ، مؤسسه و مانند آن .
-
فعال
فرهنگ فارسی معین
(فَ عّ) [ ع . ] (ص .) پُرکار، کوشا.
-
فعال
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِ.) جِ فعل ؛ کارها، رفتارها.
-
کارکن
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) دارای عادت یا گرایش به کار کردن ، کاری ، کوشا، فعال .
-
اکتیو
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ انگ . ] (ص .) فعال ، در حال کار، به کار انداخته شده ، پر تکاپو.
-
شارپ
فرهنگ فارسی معین
(رْ) [ انگ . ] (ص .) تیز، واضح ، تیزهوش ، زیرک ، دقیق ، هوشیار، پرحرارت ، فعال ، ناهنجار.
-
کاری
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص نسب .) 1 - فعال ، مفید. 2 - پهلوان و دلاور جنگی . 3 - بسیار مؤثر، کارگر.
-
تنتور
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ فر. ] (اِ.) الکل یا اتر که از عناصر فعال مواد معدنی ، نباتی و حیوانی استخراج می شود.
-
کردگار
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (ص .) 1 - بسیار کننده ، فعال . 2 - دانسته و عمداً. 3 - یکی از نام های خداوند متعال .
-
پارانشیم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - بخش فعال اعضای غده ای . 2 - نسج سلولی نرم و اسفنجی که در برگ ها، ساقه های جوان و میوه ها فواصل قسمت های الیافی را پر می کند، بافت اسفنجی .
-
آی .سی
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ]I.C ( اِ.) شبکة به هم پیوسته ای از عنصرهای فعال و غیرفعال که در یک لایة نیمه هادی مجتمع شده است و همراه با چند قطعة هم جوار می تواند کار یک مدار کامل الکترونیکی را انجام دهد، مدار مجتمع .