کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جري پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جری
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (ص .) گستاخ ، بی باک .
-
جری
فرهنگ فارسی معین
(جِ) (اِ.) ممال کلمة اجراء به معنی مستمری ، راتبه .
-
جستوجو در متن
-
جرا
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . جری ] (اِ.) راتبه ، وظیفة جنسی ، اجرا، جیره .
-
تنوین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) دو زَبَر یا دو زیر یا دو پیش که به آخر کلمات عربی در حالت نصبی ، جری و رفعی افزوده می شود.
-
ابو
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (از اسماء سته ) (اِ.) اب ، پدر. ضح - در عربی در حالت رفعی این کلمه را به صورت «ابو» و در حالت نصبی «ابا» و در حالت جری «ابی » گویند و غالباً در آغاز کنیة مردان درآید مانند «ابن » و گاه در آغاز بعضی اسم های جنس . فارسی زبانان رعایت حالت...