کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرس
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) 1 - (مص ل .) سخن گفتن . 2 - نغمه سرودن . 3 - (اِ.) آواز نرم
-
جرس
فرهنگ فارسی معین
(جَ رَ) [ ع . ] (اِ.) زنگ ، درای .
-
واژههای مشابه
-
جرس زدن یا جنباندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) اظهار وجود کردن .
-
جستوجو در متن
-
درای
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) 1 - زنگ بزرگ ، جرس . 2 - پُتک آهنگران .
-
زخ
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) 1 - ناله ، آواز حزین . 2 - بانگ ، بانگ جرس .
-
زنگلیچه
فرهنگ فارسی معین
(زَ گُ چَ یا چِ) (اِمصغ .) زنگ خرد، جرس کوچک .
-
آیینة پیل
فرهنگ فارسی معین
( ~ء ) (اِمر.) 1 - طبل یا دُهُل بزرگ که آن را بر پیل می نواختند. 2 - جرس و زنگی که بر پیل می آویختند.
-
صلصله
فرهنگ فارسی معین
(صَ لْ صَ لَ یا لِ) [ ع . صلصلة ] (اِ.) 1 - صدای جرس . 2 - صدای به هم خوردن زیور یا آهن و زنجیر.
-
شاهدانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِمر.) = شهدانه . شاهدانج : گیاهی است از تیرة گزنه ها، دو پایه ، علفی ، یکساله و دارای گونه های مختلف است . از دانة شاهدانه روغنی با بوی قوی و نامطبوع حاصل می گردد که به مصرف تهیة صابون های نرم و سوخت می رسد. از سر شاخه های گلدار آن بن...