کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جدا رفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جداً
فرهنگ فارسی معین
(جِ دَّ نْ) [ ع . ] (ق .) 1 - به راستی ، بدون شوخی . 2 - با سعی و کوشش . 3 - به تأکید.
-
جستوجو در متن
-
فراخ رفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ تَ) (مص ل .) با شتاب رفتن ، به عجله رفتن .
-
پذیره شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) 1 - جلو رفتن ، پیشواز رفتن . 2 - به مقابله رفتن .
-
برافتادن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. اُ دَ) (مص ل .) از میان رفتن ، از بین رفتن .
-
باد گشتن
فرهنگ فارسی معین
(گَ تَ) (مص ل .) هدر رفتن ، برباد رفتن .
-
پیش رفتن
فرهنگ فارسی معین
(رَ تَ) (مص ل .) نزدیک رفتن .
-
پیشرفت
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (مص مر.) 1 - پیش رفتن ، جلوتر رفتن . 2 - ترقی ، رشد.
-
رفتن
فرهنگ فارسی معین
(رُ تَ) (مص م .) نک روبیدن .
-
فراز رفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ تَ) (مص ل .) نزدیک رفتن .
-
پس
فرهنگ فارسی معین
رفتن (پَ. رَ تَ)(مص ل .)1 - عقب رفتن . 2 - تنزل کردن .
-
پرسه
فرهنگ فارسی معین
(پَ س ِ) (اِ.) 1 - راه رفتن بسیار و بی نتیجه . 2 - رفتن گدایان به گدایی .
-
خوض
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - فرو رفتن در آب . 2 - در فکر فرو رفتن .
-
ریسه
فرهنگ فارسی معین
رفتن ( ~. رَ تَ) (مص ل .) (عا.) از حال رفتن به سبب خنده بسیار.
-
کلنجار رفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ تَ) (مص ل .) (عا.) ور رفتن ، سر و کله زدن .