کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جثة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جثه
فرهنگ فارسی معین
(جُ ثِّ) [ ع . جثة ] (اِ.) بدن ، تن .
-
جستوجو در متن
-
گنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) = کنگ : امرد قوی جثه .
-
ضخام
فرهنگ فارسی معین
(ضُ) [ ع . ] (ص .) فربه ، بزرگ جثه .
-
کنج
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (ص .) بزرگ جثه و قوی هیکل (فیل ).
-
تناور
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ)(ص مر.) 1 - تنومند، فربه . 2 - قوی جثه .
-
کفتار
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) جانوری است درنده و مرده خوار و قوی جثه شبیه سگ .
-
اژدها
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) [ اَوِس . ] (اِمر.)=اژدرها. اژدر: ماری است افسانه ای با جثه ای بزرگ که بال ها و چنگ های قوی دارد و از دهانش آتش بیرون می جهد.
-
جگوار
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) پستاندار گوشتخوار از تیرة گربه سانان . دارای جثه ای درشت تر از پلنگ . یوزپلنگ آمریکا.
-
کرکس
فرهنگ فارسی معین
(کَ کَ) (اِ.) از مرغان شکاری با جثة بزرگ و منقار و چنگال قوی که لاشه جانوران را می خورد. مردارخوار هم می گویند.
-
کنگ
فرهنگ فارسی معین
(کُ یا کِ) (ص .) 1 - ستبر و قوی هیکل . 2 - پسر امرد درشت و قوی جثه .
-
آب چیلک
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِ.) پرندة مهاجری که جثة کوچک ، سر گرد، منقار دراز و باریک و پاهای بلند دارد و در کنار نهرها زندگی می کند و از کرم ها و حشره ها تغذیه می کند.
-
ساریق
فرهنگ فارسی معین
= ساریگ (از برزیلی ): (اِ.) پستانداری از راستة کیسه داران به جثة یک گربه که گوشتخوار و بومی آمریکای جنوبی است ، شب ها برای شکار از لانه اش خارج می شود و دارای دندان های نیش برنده است .
-
سترگ
فرهنگ فارسی معین
(سُ یا سَ یا س تُ) [ په . ] (ص .) 1 - بزرگ ، عظیم . 2 - بزرگ جُثه . 3 - ستیزه جو. 4 - خشمگین ،لجوج . 5 - مغرور، خود بزرگ بین .
-
زرافه
فرهنگ فارسی معین
(زَ فِ) [ ع . ] (اِ.) = زراف : حیوانی است پستان دار و نشخوارکننده و بزرگ جثه به اندازة شتر، گردن دراز و دست های بلند و پاهای کوتاه دارد. در فارسی اشترگاوپلنگ و شترگاوپلنگ هم گفته می شود.