کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جای نشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جای باش
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - محل اقامت . 2 - خانه ، سرا، منزل .
-
جستوجو در متن
-
نشین
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) مقعد، سوراخ مقعد.
-
خانه نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (ص فا.) منزوی ، گوشه - نشین .
-
ره نشین
فرهنگ فارسی معین
(رَ نِ) (ص فا.) نک راه نشین .
-
آفتاب نشین
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص .) بیکاره ، تنبل .
-
هم زانو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) هم نشین .
-
کرایه نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) (اِ.) مستأجر.
-
گوشه گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِفا.) خلوت نشین ، زاهد.
-
راسب
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) ته نشین شونده ، ته نشین گردیده . 2 - (اِ.) درد که در ته ظرف ماند. 3 - مادة دارویی که در ته لولة آزمایش یا ته بالن و دیگر ظروف آزمایشگاهی ته نشین شود. 4 - گل و لای و دیگر مواد مخلوط با آب که در بستر رودخانه ها و کف دریاچه ها و...
-
اسکان
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ساکن کردن . 2 - خانه نشین کردن .
-
پیش نشین
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص فا.) کسی که در بالای مجلس نشیند.
-
تارک نشین
فرهنگ فارسی معین
( رَ. نِ) (ص فا.) بالانشین ، بلندپایه ، والامقام .
-
چشم نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (ص فا.) کنایه از: محبوب ، معشوق .
-
خلوتی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - محرم . 2 - گوشه نشین .