کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جای سپردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جای باش
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - محل اقامت . 2 - خانه ، سرا، منزل .
-
جستوجو در متن
-
اسپردن
فرهنگ فارسی معین
(اِ پُ دَ) (مص م .) سپردن ، سفارش کردن .
-
اذهال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) به فراموشی سپردن .
-
پی سپاردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. س ِ دَ) (مص ل .) پی سپردن ، راه رفتن .
-
تدفین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به خاک سپردن ، دفن کردن .
-
تفویض
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) واگذار کردن ، سپردن .
-
جان سپردن
فرهنگ فارسی معین
(سَ یا سِ پُ دَ) (مص ل .) مردن .
-
سپاردن
فرهنگ فارسی معین
(س دَ) [ په . ] (مص م .) سپردن .
-
سپردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (مص م .) 1 - واگذار کردن . 2 - سفارش کردن .
-
فاسپردن
فرهنگ فارسی معین
(س پُ دَ) (مص م .) باز سپردن .
-
گام سپردن
فرهنگ فارسی معین
(س پُ دَ) (مص ل .) طی کردن ، طی کردن راه .
-
پی سپردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. س ِ پَ دَ)(مص م .) 1 - پایمال کردن . 2 - عبور کردن .
-
تودیع
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - وداع کردن ، بدرود گفتن . 2 - سپردن چیزی نزد کسی .
-
دفن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - به خاک سپردن مرده . 2 - پنهان کردن .