کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جای زخم در صورت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جای باش
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - محل اقامت . 2 - خانه ، سرا، منزل .
-
جستوجو در متن
-
آستیم
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = استیم . اشتیم . ستیم : 1 - چرک زخم ، جراحت . 2 - زخم و جراحتی که در اثر سرما چرک و ورم کند.
-
لام کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص ل .) کشیدن خطی به صورت لام (ل ) از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی کودکان و جز آنان برای دفع چشم زخم یا محبوبیت .
-
لامچه
فرهنگ فارسی معین
(مْ چِ) (اِمصغ .) اسپند سوخته با مشک و عنبر که برای دفع چشم زخم بر پیشانی و بناگوش اطفال به صورت لام می کشند.
-
کزاز
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ ع . ] (اِ.) عفونی شدن شدید در اثر ورود میکربی مخصوص از راه زخم .
-
کژدمه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دُ مِ) (اِ.) زخم و ورمی که در بیخ ناخن بوجود می آید.
-
صورت جلسه
فرهنگ فارسی معین
( ~. جَ لِ س ) [ ع . ] (اِ.) نوشته ای که رویدادها و گفتگوهای جلسه در آن ثبت می شود، صورت مجلس .
-
سماک
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) سماکان ؛ نام دو ستاره ، یکی به نام «سماک رامح » ستارة قرمزی در صورت فلکی «عوا» یا «گاوران » و دیگری به نام «سماک اعزل » ستارة سفیدی در صورت فلکی «سنبله » یا «خوشه ».
-
کرکسان فلک
فرهنگ فارسی معین
(کَ کَ نِ فَ لَ) (اِمر.) دو ستارة نسر واقع در صورت فلکی شلیاق یا چنگ رومی و نسر طایر در صورت فلکی عقاب .
-
انجیدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) (مص م .) 1 - ریز ریز کردن . 2 - بیرون کشیدن . 3 - نیشتر زدن در حجامت . 4 - زخم زدن .
-
دمل
فرهنگ فارسی معین
(دُ مَ یا مَّ) [ ع . ] (اِ.) زخم عفونی شده روی پوست که ورم کرده و در آن چرک و خونابه باشد.
-
زخم
فرهنگ فارسی معین
(زُ) [ ع . زهم ] (اِ.) (عا.) طعم و بویی که از سفیدة تخم مرغ خام یا از گوشت خام هنگام پختن در آب برآید.
-
ندب
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جا و اثر زخم . 2 - گرو و شرط بندی در قمار یا تیراندازی . ج . ندوب .
-
کچلی
فرهنگ فارسی معین
(کَ چَ) (حامص . اِمر.) مرضی است که بر اثر آن زخم هایی در سر پیدا شود و موی بریزد، کلی .