کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جای داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جای باش
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - محل اقامت . 2 - خانه ، سرا، منزل .
-
جستوجو در متن
-
پشت داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) 1 - همت داشتن . پشتکار داشتن . 2 - حامی داشتن ، پشتوانه داشتن .
-
تاب داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .) 1 - طاقت داشتن ، تحمل داشتن . 2 - در رنج بودن ، درد داشتن .
-
گرامی داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ)(مص م .) عزیز داشتن ، م حترم داشتن .
-
بیوسیدن
فرهنگ فارسی معین
(بَ دَ) (مص م .) 1 - انتظار داشتن . 2 - چشم داشتن . 3 - طمع داشتن .
-
حال داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - ذوق داشتن . 2 - حوصله داشتن . 3 - خوب بودن .
-
وجود داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - بودن ، هستی داشتن . 2 - (عا.) شهامت داشتن .
-
غرض داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - نیت بد داشتن . 2 - کینه داشتن .
-
فراغت داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - آرامش داشتن . 2 - فرصت داشتن . 3 - فراموش کردن .
-
برو بیا داشتن
فرهنگ فارسی معین
(بُ رُ. تَ) (مص ل .) کنایه از: فرّ و شکوه داشتن ، اوضاع و احوال مناسب داشتن .
-
جا داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ)(مص ل .)1 - گنجایش داشتن ، ظرفیت داشتن . 2 - نگاهبان ساختن . 3 - (عا.) سزاوار بودن .
-
سر و سر داشتن
فرهنگ فارسی معین
(سَ رُ سِ رّ. تَ) [ فا - ع . ] (مص ل .) رابطه داشتن ، رابطة پنهانی داشتن .
-
فرود داشتن
فرهنگ فارسی معین
(فُ. تَ) (مص ل .) 1 - پایین داشتن . 2 - به آخر رسانیدن . 3 - نگه داشتن ، محافظت کردن .
-
اجلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) بزرگ و محترم داشتن ، گرامی داشتن .