کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جای تهی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جای باش
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - محل اقامت . 2 - خانه ، سرا، منزل .
-
جستوجو در متن
-
خالی کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - تهی کردن . 2 - خلوت کردن .
-
پهلو تهی کردن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. تُ. کَ دَ)(مص ل .) کناره کردن از کاری .
-
پست کردن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. کَ دَ) (مص م .) 1 - کشتن ، نابود کردن . 2 - شکستن ، ویران کردن . 3 - دور کردن ، تهی کردن .
-
تخلیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تخلیة ] (مص م .) 1 - تهی کردن ، خالی کردن . 2 - خارج کردن چیزی یا کسی از جایی .
-
از خود خالی شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ. شُ دَ) (مص ل .) قالب تهی کردن ، بی هوش شدن .
-
جلافت
فرهنگ فارسی معین
(جَ فَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - میان تهی بودن . 2 - بدخُلقی کردن . 3 - سبکسری ، بی - خردی .
-
ناویدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - میان تهی کردن . 2 - خرامیدن . 3 - خمیدن ، خم شدن . 4 - چرت زدن .
-
پالودن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] 1 - (مص م .) صاف کردن ، پاک کردن . 2 - تهی کردن . 3 - (مص ل .) پاکیزه شدن . 4 - (مص م .) تباه کردن ، ضایع کردن . 5 - (مص ل .) تباه شدن ، ضایع شدن . 6 - (مص م .) گداختن ، ذوب کردن ، به قالب ریختن سیم و زر و مانند آن . 7 - (مص ل .) تمام ...
-
خرقه
فرهنگ فارسی معین
(خِ قِ) [ ع . خرقة ] (اِ.) 1 - جامه ای که از تکه پارچه های گوناگون دوخته شود. 2 - جبة مخصوص درویشان . 3 - (کن .) جسد، تن . 4 - خال . ج . خَرَق . ؛ ~تهی کردن کنایه از: مردن . ؛ ~درانداختن از خود بیرون شدن ، مجرد شدن .
-
قالب
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ معر. ] (اِ.) 1 - پیکر، هیکل . 2 - شکل ، هیئت . 3 - آلتی که جسمی شکل پذیر را در داخل یا خارج آن نهاده به صورت آن آلت درآورند، قالب کفش . 4 - واحدی برای قطعات بریدة معین ؛ قالب پنیر. 5 - جزو، رکن (علم عروض ). ؛ ~تهی کردن الف - بی نهایت ترسیدن...