کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جای ابله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جای باش
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - محل اقامت . 2 - خانه ، سرا، منزل .
-
جستوجو در متن
-
دنگ
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص .) ابله ، کودن .
-
نادان
فرهنگ فارسی معین
(ص .) جاهل ، ابله .
-
غرچک
فرهنگ فارسی معین
(غَ چَ) (ص .) نادان ، ابله .
-
کالوس
فرهنگ فارسی معین
(ص .) نادان ، ابله .
-
کانا
فرهنگ فارسی معین
(ص .) نادان ، ابله ، بی خرد.
-
ابله
فرهنگ فارسی معین
(اَ لَ) [ ع . ] (ص .) کم خرد، نادان ، ناآگاه ، پَپَه ، پخمه .
-
ابله گونه
فرهنگ فارسی معین
(اَ لَ. نِ) (ص مر.) ساده لوح ، پخمه .
-
بله
فرهنگ فارسی معین
(بُ لْ) [ ع . ] ( اِ.) ابله ، کم خردان .
-
بیل مز
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ تر. ] ( اِ.) ابله ، زبان نفهم .
-
خل
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (ص .) (عا.)1 - ابله ، احمق . 2 - دیوانه .
-
خربط
فرهنگ فارسی معین
(خَ بَ) 1 - (اِ.) مرغابی بزرگ . 2 - (ص .) ابله ، نادان .
-
خرفت
فرهنگ فارسی معین
(خِ رِ) (ص .) (عا.) 1 - ابله ، نادان . 2 - کندذهن .
-
سفیه
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (ص .) 1 - نادان . 2 - احمق . 3 - ابله .