کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جایی یا امری بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مفاوضه
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ ضَ) [ ع . مفاوضة ] 1 - (مص ل .) شریک بودن و برابر بودن با هم در امری . 2 - (اِمص .) برابری . 3 - گفتگو.
-
تعلیق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آویزان کردن . 2 - چیزی در زیر کتاب یا نوشته ای نوشتن . 3 - (اِ.) نام یکی از خطوط اسلامی منشعب از نسخ با شیوة ایرانی . 4 - (اِمص .) آویزان بودن ، آویختگی . 5 - انجام نشدن کاری یا بلاتکلیف ماندن امری بدون مشخص بودن زمان قطعی ا...
-
التزام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) همراه بودن ، همراهی کردن .2 - (مص م .) ملزم شدن به امری . ج . التزامات .
-
گواهی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) شهادت ، تأیید و تصدیق درستی یا نادرستی امری .
-
اخذ
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (مص م .) گرفتن ، ستدن . ؛ ~ رأی رأی گرفتن برای برگزیدن کسی یا انتخاب چیزی یا امری .
-
استیجاب
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . ] (مص ل .) سزاوار شدن ، واجب و لازم دانستن امری یا چیزی .
-
تن در دادن
فرهنگ فارسی معین
(تَ. دَ. دَ) [ ع . ] (مص ل .) پذیرفتن ، به امری یا کاری رضایت دادن .
-
مذاکره
فرهنگ فارسی معین
(مُ کِ رِ) [ ع . مذاکرة ] (مص ل .) گفتگو کردن دربارة کاری یا امری .
-
آزمودگی
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ) (حامص .) آزموده بودن ، باتجربه بودن .
-
امکان
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) توانا گردانیدن بر امری . 2 - پا برجا کردن . 3 - دست یافتن . 4 - (مص ل .) ممکن بودن . 5 - (اِمص .) احتمال . 6 - توانایی .
-
جارکش
فرهنگ فارسی معین
(کِ یا کَ) (ص فا.) کسی که به آواز بلند مردم را به امری دعوت کند، جارزن ، جارکشنده .
-
ذی صلاحیت
فرهنگ فارسی معین
(صَ حِ یَّ) [ ع . ] (ص مر.) دارای صلاحیت ، دارای شایستگی برای مداخله در امری یا انجام کاری .
-
موافقت نامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) ورقه ای مکتوب مبنی بر موافقت دو تن ، دو گروه یا دو دولت در امری .
-
آتش
فرهنگ فارسی معین
(تَ یا تِ) [ په . ] ( اِ.) شعله و حرارتی که از سوختن اشیاء حاصل شود، آذر، آتیش . ؛آب در ~داشتن یا بودن کنایه از: کم شوق بودن . ؛ ~ کسی تند بودن کنایه از: سخت متعصب و پرشور بودن . ؛ ~ زیر خاکستر کنایه از: فتنه و آشوب پنهانی .
-
نماینده
فرهنگ فارسی معین
(نُ یا نَ یَ دِ) (ص فا.) 1 - نشان دهنده . 2 - وکیل مردم در مجلس . 3 - کسی که از طرف کس دیگر برای مذاکره در امری یا انجام کاری معین شده باشد.