کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جایگاه 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کنام
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) 1 - جایگاه و آشیانة حیوانات . 2 - چراگاه .
-
شبانگاه
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِمر.) 1 - هنگام شب . 2 - جایگاه چهارپایان و گوسفندان در شب .
-
عرین
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بیشه ، انبوه درخت . 2 - جایگاه شیر و گرگ و کفتار.
-
مکان
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جا، محل ، جایگاه . ج . امکنه . 2 - محل استقرار. 3 - مرتبه ، مقام .
-
مثابه
فرهنگ فارسی معین
(مَ بِ یا بَ) [ ع . مثابة ] (اِ.) 1 - جایگاه ، منزلت . 2 - رتبه ، درجه .
-
مخرج
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای خروج . 2 - عددی که در زیر خط کسری قرار گرفته است . 3 - جایگاه تولید هر یک از آواهای زبان . ج . مخارج .
-
سروقت
فرهنگ فارسی معین
(سَ وَ) [ فا - ع . ] (اِ.) 1 - سراغ ، پرسش ، جستجو. 2 - جایگاه ، مقام . ؛~کسی رفتن به سراغ وی رفتن .
-
غم کده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دِ یا دَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - جایگاه غم ، غمخانه . 2 - (کن .) دنیا، روزگار.
-
غورگاه
فرهنگ فارسی معین
(غَ وْ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - جای فرو رفتن آب ، محل غور. 2 - جای نهان شدن . 3 - منزل ، جایگاه .
-
کابین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - اتاقکی که از مصالح سبک ساخته شده باشد. 2 - هر یک از اتاق های داخلی کشتی ، جایگاه مخصوص خلبان در هواپیما و مانند آن . (فره ).
-
تکنوکرات
فرهنگ فارسی معین
(تِ نُ کِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - کارشناس فنی به ویژه در جایگاه مدیریتی و اجرایی ، فن سالار. 2 - هوادار فن سالاری . (فره ).
-
لژ
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِ.)1 - جایی خاص در تماشا - خانه ها. 2 - بخش ممتاز سالن سینما، دورترین بخش از پرده . 3 - جایگاه (فره ) .
-
مصطبه
فرهنگ فارسی معین
(مِ یا مَ طَ بِ) [ ع . مصطبة ] (اِ.) 1 - سکو، تخت . 2 - محل اجتماع مردمان . 3 - جایگاه گدایان . 4 - میخانه ، میکده .
-
باجه
فرهنگ فارسی معین
(جِ) ( اِ.) 1 - دریچه ، روزنة بزرگ ، گیشه . 2 - جایگاه مخصوص فروش بلیط ، و یا دادن پول در بانک و پاکت های سفارشی در پست خانه و غیره .
-
کال
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص .) میوة نارسیده ، خام . 2 - (اِ.) گودال بزرگ ، زمین شکافته . 3 - (ص .) کج ، خمیده . 4 - (اِ.) جا، مقام ، جایگاه . 5 - (ص .) ژولیده ، درهم .