کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جادو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جادو
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص .)افسونگر. 2 - (اِ.)سحر،ساحری . 3 - (کن .) چشم معشوق . 4 - دلفریب . 5 - محیل ، مکار.
-
واژههای مشابه
-
جادو جنبل
فرهنگ فارسی معین
(جَ بَ) (اِمر.) (عا.) 1 - سحر، جادو. 2 - عنوانی تحقیرآمیز برای جادو.
-
جستوجو در متن
-
سحر
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جادو کردن . 2 - (اِمص .) جادوگری . 3 - (اِ.) جادو. 4 - هر آن چه که در آن فریبندگی و گیرندگی خاص باشد.
-
فسون کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ)(مص ل .) جادو کردن .
-
مسحور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) جادو شده ، فریفته .
-
افسون دمیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ دَ)(مص ل .) سحر گفتن ، جادو کردن .
-
سیمیا
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِ.) عِلم حروف ، علم طلسم و جادو.
-
فساییدن
فرهنگ فارسی معین
(فَ دَ) (مص م .) = افساییدن : افسون کردن ، جادو کردن .
-
افساییدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) (مص م .) 1 - رام کردن ، مسخّر داشتن . 2 - جادو کردن .
-
افسون
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.)1 - مکر، تزویر. 2 - سحر، جادو.
-
تنبل
فرهنگ فارسی معین
(تَ یا تُ بُ) (اِ.) 1 - مکر، حیله . 2 - افسون ، جادو.
-
یده
فرهنگ فارسی معین
(یَ دِ) (اِ.) ایجاد برف و باران با سحر و جادو.
-
یده چی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) جادوگری که ایجاد برف و باران با سحر و جادو را می داند.