کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثُمَّ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سم
فرهنگ فارسی معین
(سَ مّ) [ ع . ] (اِ.) زهر، مادة کشنده . ج . سموم .
-
سم
فرهنگ فارسی معین
(سُ مّ) [ په . ] 1 - (ص فا.) سُنب ؛ در ترکیب با واژه های دیگر معنای «سوراخ - کننده » می دهد. مانند آهن سم . 2 - (اِ.) قسمت انتهایی دست یا پای چهارپایان .
-
سم
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) خانه ای زیر زمین که در بیابان ها برای مسافران می ساختند.
-
صم
فرهنگ فارسی معین
(صُ مّ) [ ع . ] (ص .) ج . اصم ؛ کرها. ؛ ~ñ بکم کر و لال . مجازاً به معنی کاملاً خاموش و ساکت .