کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثقيل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ثقیل
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (ص .) 1 - گران ، سنگین . مق خفیف ، سبک . 2 - گران جان . 3 - سخت بیمار. 4 - یکی از هفده بحر اصول موسیقی .
-
جستوجو در متن
-
تخلیع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - از هم باز کردن ، جدا نمودن . 2 - شعری را در بحر ثقیل و وزن ناخوش سرودن .
-
ثقیله
فرهنگ فارسی معین
(ثَ لِ) [ ع . ثقیلة ] (ص .) مؤنث ثقیل . ؛اجسام ِ ~ اجسامی وزین مانند خاک و سنگ .
-
سنگین
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص نسب .) 1 - از جنس سنگ . 2 - ثقیل ، گران . 3 - باوقار. 4 - اثری هنری که فهمیدنش بر هر کسی ممکن نباشد.
-
گران
فرهنگ فارسی معین
(گِ) [ په . ] (ص .) 1 - سنگین ، ثقیل . 2 - پربها. 3 - بسیار، بی شمار. 4 - سنگینی ، سنگینی غم . 5 - ناگوار، ناپسند. 6 - طاقت فرسا، مشکل . 7 - عظیم ، بزرگ . 8 - مؤثر، کاری .
-
مفتح
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ تَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) گشوده شده ، باز شده . 2 - (اِ.) قلمی (شعبه ای از خط عربی که از قلم ثقیل نصف ممسک استخراج شده و در نوشتن امور مربوط به دادخواهی به کار می رفته ).