کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثبّات انتقال بازخوردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ثبات
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بر جای ماندن ، پایدار بودن . 2 - دوام یافتن ، پایدار بودن . 3 - (اِمص .) پایداری . ؛ ~ عزم راسخ عزمی ، ثابت عزمی . ؛ ~ قدم استقامت ، پایداری .
-
ثبات
فرهنگ فارسی معین
(ثَ بّ) [ ع . ] (ص .) ثبت کننده ، کارمندی که نامه ها را در دفتری مخصوص ثبت می کند.
-
ثبات
فرهنگ فارسی معین
(ثُ) (اِ.) دردی که آدمی را از حرکت بازدارد.
-
ثبات کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] 1 - (مص ل .) پایداری کردن ، استقامت ورزیدن . 2 - ثابت شدن ، پایدار ماندن . 3 - مقاومت کردن . 4 - (اِمص .) پایداری ، استقامت .